ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار اربعین - لطیفیان - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :385
بازدید دیروز :121
کل بازدید ها :6143660

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

چل روز می شود که شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو

چل روز می شود که فقط زار می زنم
کوچه به کوچه نام تو را جار می زنم

چل روز می شود که بدون توأم حسین
حالا پی نتیجه ی خون توأم حسین

چل روز می شود که حسین همه شدم
حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم

مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند
در پیش من، تمام، به زانو در آمدند

آثار مرگ در بدنم هست یا حسین
پس روز اربعین منم هست یا حسین

آبی که تر نکرد لب تشنه ی تو را
حالا نصیب خاک مزارت شده اخا

چل روز پیش بود همینجا سرت شکست
اینجا دل من و پدر و مادرت شکست

چل روز پیش بود به گودال رفتی و ...
از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و...

از تل زینبیه رسیدم که وای وای
بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای

نیزه ز جای جای تن تو در آمده
حتی لباسهای تن تو در امده

جمعیتی که بود به گودال جا نشد
یک ضربه و دو ضربه... ولی سر جدا نشد

دیدم کسی حسین مرا نحر می کند
آقای عالمین مرا نحر می کند

من را ببخش دست به گیسوی تو زدند
من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند

فرصت نشد ز خاک بگیرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را

می خواستم ببوسمت اما مرا زدند
ناراحتم کنار تو با پا مرا زدند

بین من و تو فاصله ها سد شدند آه
با اسب از روی بدنت رد شدند آه

در شهر کوفه بود که بال و پرم شکست
نزدیک خانه ی پدریّ ام سرم شکست

وای از عبور کردن مثل غلام ها
وای از نگاههای سر پشت بام ها

باور نمی کنی که سرم سایبان نداشت؟!
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟
!
تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم

از بس رسید سنگ به سمت جبین من
نزدیک بود پاره شود آستین من
***علی اکبر لطیفیان***


نویسنده سائل در یکشنبه 90/10/18 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<